مهرماه
امروز اول مهر است و همه بچه ها با شور و هیجان خاصی میرن مدرسه از جمله فاطمه خانم دیشب که میگفت نمیخواد بره مهد کودک و مامانی هم براس ناهار آماده نکرد صبح یکدفعه چشماشو باز کرده و میگه من نمیخوام خونه بمونم حوصلم سر میره .آخرشم مامانش مجبور شد یک تخم مرغ براش بپزه و بجای ناهار بذاره تو کیفش و خانم خوشگل را ببره مهد کودک . ولی وقتی رسید حسابی تعجب کرد چون مهد کودک پر بود از بچه های جدیدالورود . الان هم نمیدونم داره چکار میکنه فسقلی مامان ...
نویسنده :
مامان
13:39