نازدانه

دیروز که به عکس ها و فیلم های قدیمیت نگاه میکردم باورم نمی شد که نازدانه من اینقدر بزرگ شده باشد . روز به روز به تو وابسته تر میشوم و گاهی از این وابستگی میترسم . وقتی تو را در اغوش می کشم گویا قسمت گمشده وجودم را به خود باز گردانده ام قسمتی که انگار نباید جدا می شد . اینبار تو نه من به تو وابسته می شوم . شب ها بدون تو خوابم نمی برد و انگار باید دستت را در دستانم بگیرم . فقط به تو می اندیشم و به آرزوهایی که برای تو دارم . تو دلیل زندگیم هستی . دلیل تمام تلاش ها . ولی دخترک کوچک من بدان این دنیا با همه زرق و برق هایش ، با همه مشکلاتش میگذرد .

من خواستم که تو باشی و امروز مسول بودنت هستم . گاهی غمگین میشوم و گاهی خوشحال ولی بدان با تمام وجودم برای خوشبختیت تلاش خواهم کرد . بدان هر اتفاقی در این دنیا بیفتد از عشق من به تو کم نخواهد شد . زیرا مادرم و تو تکه ای از وجود منی . نمیدانم کی و کجا این رازدانه ها را خواهی خواند ولی امیدوارم آنموقع در کنارت باشم و به وجودت افتخار کنم . دوست دارم از تو بشنوم که مادرم همه تلاشش را کرد ، دوست دارم مهربانیت را با دستان کوچکت حس کنم و عشق به خدا را همیشه در وجودت ببینم.عشق مادر دنیا زودگذر است ، نه من در این دنیا باقیم و نه پدرت و نه تو هر کدام روزی خواهیم رفت و تنها چیزی که برایت خواهد ماند خداست و محبتت به دیگران پس تا میتوانی تلاش کن و بخشش .

دختر کوچکم مواظب باش از رازهای دلت برای هیچ کس مگو که دلی که نتواند راز خود نگهدارد از دل دیگران چه انتظاری دارد که راز تو نگهدارند ولی مادرت همیشه رازدارت خواهد بود چون مادر بزرگت