فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

دخترم فاطمه

عاشقانه های مادر

1392/9/5 10:59
نویسنده : مامان
215 بازدید
اشتراک گذاری

میدانی دخترم ارزویم بودی هنگامی که دستانم را برای دعا به اسمان خدا بلند میکردم و تو را می طلبیدم وخدا بر من منت وجودت را گذاشت . میخواستم با تمام وجودم  شق بورزم به نعمت خدا . مدت ها بود که زمینه امدنت را در وجودم فراهم کرده بودم . میخواستم مادر باشم مادری مهربان با آرزوهای بلند برای تکه ای از وجودش . وقتی ورودت را به وجودم فهمیدم از عشق لبریز شدم . احساسم قابل وصف نبود و وجودت امیدبخش زندگیم بود . ولی لبخند داشتنت خیلی به طول نینجامید که روز به روز مشکلات بر من چیره شد . با تمام توانم به مقابله برخواستم زیرا نمیخواستم دنیایی که برای تو در ذهنم ساخه بودم خراب شود . ولی گویا همه دست در دست هم داده بودند تا خانه ام را ویران کنند . دخترک زیبایم آمدی اما چه بگویم .... غصه تنها همدم من شد و تو شدی یار غصه هایم . کودکی که قرار بود  بشود یار خنده هایم . باز زندگی را ساختم از نو و برای تو زیرا فقط خودم نبودم حالا تو هم بودی با هم  تلاش کردیم ولی باز نشد . ولی کودک من بدان من هرگز دست از تلاش برنمیدارم و هر روز بیشتر از پیش پیش میروم . میدانم تو  زود بزرگ میشوی و مهلتم اندک است ولی بدان هرگز تا زمانی که تو با منی خسته نمیشوم. نمیدانم انهایی که لحظات زیبای ما را بهم ریختند چگونه میتوانند زندگی کنند . دخترم به خاطر تمام ساعت هایی که از ما گرفتند دوبرابر میخندیم ، شادی میکنیم ، و از نو زندگی را میسازیم . با تمام وجودمان زیبا و عاشقانه زندگی خواهیم کرد . الان تو امدی و با خود شادی را به ارمغان اوردی . دوستت دارم .قلبقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانی درسا
17 مهر 92 2:17
عزیزم انشاالله گرد وغبار دلتنگی و غصه از وجود نازنیت رخت میبنده و زندگی با تمام زیبایی هاش به روتون لبخند میزنه ...... الهی آمین ......
مامان
پاسخ
سلام عزیزم ممنون از لطفت . ان مع العسر یسرا