فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

دخترم فاطمه

نیشابور

1392/5/10 11:47
نویسنده : مامان
194 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکم .مدت هاست که پست جدید برات نگداشتم ولی امروز بالاخره تونستم عکس های سفر نیشابورمان را برات میذارم و بعضی خاطرات این روزها را برات بنویسم . آنروز با هم رفتیم دررود جای خیلی با صفایی بود ولی متاسفانه یادم رفته که عکس بگیرم ولی بگم که او ونروز حسابی بهت خوش گذشت تا میتونستی تو ابشار اب بازی کردی شب هم اصرار میکردی بمونیم  البته یک شب دیگه هم تو چادر خوابیده بودیم . روزی که چادر را خریدیم خیلی ذوق میکردیم اخه می خواستیم یک مسافرت طولانی را با هم شروع کنیم . حالا بماند ولی تو مسافرت شما یک تخت اختصاصی داشتی که علاوه بر خودت سه تا از عروسک هاتم مهمونت بودند . بگذریم بریم دررود ، اونشب تصمیم گرفتیم دررود بمونیم بگم دررود نزدیک مشهد است . شما رفته بودی تو چادر و مرتب غر میزدی چادر را نامرتب نکنید جای من کجاست ،برید کنار وسایلم نامرتب شد ، بماند که تا ساعت ٢ داشتی بالای سرمون راه میرفتی . بالاخره صبح شد و ما تصمیم گرفتیم بریم نیشاپور وقتی رسیدیم رفتیم قبر خیام و یک مساله جالب که پیش اومد این بود که اونجا نماز جمعه بود و اونروز روز ورود اقا امام رضا به نیشابور بود . خیلی عجیب بود در این روز اونجا بودن . بعد هم با هم رفتیم شتر سوار شدیم  یکم ترسیده بودیم و جالب تر اینکه ، باید عکس را ببینیم

 

ببینید خانم کوچولوی ما رو شتر چهار زانو نشسته البته از بچه شتری هم که کنارمون بود یکم ترسیده بود چون خودشو مرتب به ما میزد . . به خانم گلم خیلی خوش گذشت امیدوارم همیشه خوشحال باشی. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)