نامه ای برای دخترم فاطمه

سلام دخترم روزها هر روز سپری میشود و من به تو می اندیشم که هر روز بزرگ و بزرگتر میشوی . این اولین نامه ایست که برایت می نویسم . روزی آن را خواهی خواند . آنروز صدایم را خواهی شنید و دردم را خواهی فهمید.

ابتدا از خودم می گویم از گذشته ای دردناک ولی زیبا با تمام مصیبت ها و سختی ها . از روزی که برای آخرین بار پدرم را دیدم و از رفتنش.... ابتدا فکر میکردم شهادت پدر سخت ترین اتفاق زندگی من خواهد بود ولی زمانه چیز دیگری به من آموخت  نگاهی با وسعتی عمیق تر به پدری که حالا برای همیشه در کنارم میماند و هر گاه اراده میکردم پاسخم میداد. در این بین مادر بود که روزهای سخت و طاقت فرسایی را پشت سر میگذاشت تا ما در آرامش به سر بریم . بزرگ شدیم و فکر کردیم مشکلات تمام شده ولی مشکلات نمای جدیدی از خود نشان داد. ولی در تمام این ها من یک چیز را دیدم و آن خدا بود خدا...

و امروز روز امتحان سخت دیگری است و اینبار تو نیز همبازی من شده ای ، همبازی روزهای تنهاییم . دخترم تظاهر به خوشبختی دردناکتر از تحمل بدبختی است و ما امروز با قدم هایی آرام و با اطمینان در مسیری روشن با توکل بر خدا قدم بر خواهیم داشت ، تا خوشبختی را واقعی بیابیم زیرا ما باید زیبا زندگی کنیم .

دخترم پیش از دیگران خودت را دوست داشته باش زیرا تا خود را دوست نداشته باشی دوست داشتن دیگران موقت خواهد بود . هیچ گاه مگذار دیگران تو را اسیر خواسته های خود کنند. قوی باش و از گذشته درس بگیر، ولی اجازه نده افرادی شما را به خاطر گذشته تان به بازی بگیرند . به آینده امیدوار باش و بپذیر که تنها هستی .

سفره دل خود را برای هیچ کس باز نکن ، زیرا دلی که نتواند راز خود را نگه دارد از دل دیگران چه انتظاری که راز تو را نگه دارند؟...ولی اشتباه نکن زیرا در این بین دو نفر هستند که همیشه بدون دلیل و علت به تو محبت میکنند و آن ها پدر و مادرت هستند. میتوانی با آنها دردو دل کنی و حرف بزنی.

 هیچ گاه انتظار نداشته باش دیگران شما را درک کنند و سعی در تغییر دادن آن ها نکن و آن ها را همانطور بپذیر که هستند . برای اتفاق هایی که برایت می افتد دیگران را مقصر ندان،قدر و ارزش خود را درک کن و به آرامش درونی برس .

همیشه همه چیز را با دلیل و برهان بپذیر و برای دانستن آنچه نمیدانی تلاش کن. و من چنین کردم.

دخترم به یک مادر نگاه کن ،ببین چگونه از فرزندش نگهبانی میکند و او را خوب میشناسد حتی بهتر از خود او ،و سعی میکند او را از خطرات احتمالی در امان بدارد و در این بین  او را دعوا و گاهی تنبیه می نماید و بعضی مواقع با او قهر میکند . ولی    کودک به مادر خود اطمینان دارد، اطمینانی با تمام وجود.  حال از تو می پرسم آیا خداوند که خالق ماست قابل اطمینان نیست ؟

دخترم به خدا اطمینان پیدا کن ، زیرا خداوند از مادر به تو نزدیکتر است و بدان تمام دستوراتش برای رسیدن تو به نقطه تعالی است  . او به اندازه ظرفیتت تو را جلو خواهد برد پس کاسه صبرت را بزرگ کن و دریایی بیاندیش . به او امید داشته باش و بدان همه فانی اند و زود گذر و تنها اوست که می ماند و تو را در آغوش می کشد .

دخترم فرقی نمیکند کوچک باشی یا بزرگ ، دریا باشی یا گودال آب ، زلال باش که اگر زلال باشی آسمان در تو پیداست .

و دو چیز را همیشه فراموش کن :خوبی که به کسی میکنی و بدی که کسی به تو میکند.

و بدان این دنیا دو روز است یک روز با تو و روز دیگر بر علیه تو ، روزی که با توست مغرور مشو و روزی که بر علیه توست مایوس نباش زیرا هر دو پایان پذیرند.

و درنهایت بدلت بیاموز که هر عشقی ارزش پرورش در وجود تو را نخواهد داشت. و کسی را برای زندگیت انتخاب کن که با تو زندگی کند ، نه با زندگیت بازی کند.

در پایان دخترم میخواهم بدانی من با وجود تمام سختی هایی که در برابرم قد کشیده غمگین نیستم و از تلاش دست بر نخواهم داشت زیرا فقط به خدایی ایمان دارم که در کنارم ایستاده وآغوشش را باز کرده است . می بینم که در آغوشش آرام گرفته ام و قلبم مملو از وجود اوست .گویی او نظاره گر من است و فقط منتظر خواسته ام تا اجابت کند . و این حاصل صبر و سختی های زندگی است . به خودم مغرور نیستم بلکه به خدایم غرور دارم و به همه دنیا به خاطر او فخر میفروشم که تنهایم و همدمی چون او دارم .

دخترم هیچ کس را با خدا معامله نکن و فقط به خاطر او قدم بردار . روزی همه رهایت خواهند کرد و فقط اوست که با آغوش باز منتظر تو می ماند.

میدانم که روزهای سختی را باید بگذرانی ولی نگران نباش که من به آینده ای امیدوارم که شادی را برایت به ارمغان می آورد ، به آینده ای که چنان قوی می شوی که کوه ها در برابرت به زانو در خواهند آمد. قوی باش و صبور و بدان خدا هست ، خدا هست ، خدا هست ............