فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

دخترم فاطمه

کلاس

1392/11/12 22:54
نویسنده : مامان
619 بازدید
اشتراک گذاری

هر روز با هم میرفتیم این مدت کلاس البته سخت بود چون ساعت کلاس خیلی بد موقع بود و تو هم خسته بودی ولی چاره ای نداشتیم البته مامانیت عادت داره نمی تونه بیکار بشینه . اونروز که شما را همراه خودم نبرده بودم همه همکلاسیام و استاد احوالتو میگرفتن . حسابی به کار با میکروسکوپ وارد شدی  تازه اونروز یک نمونه هم برامون درست کردی و حتی رنگش کردی خدایی از نمونه مامانی خیلی بهتر بود . البته این بار من همش غر میزدم اخع میترسیدم رنگ بریزه رو لباست و رنگش هم خیلی بد بود اصلا پاک نمی شد . تازه استاد که پای تخته شکل می کشید شما هم عین همون را تو کاغذ می کشیدی . از همه بدتر یا بهتر این بود که شما را با خودم سر جلسه امتحان هم بردم . استاد میگفت باید یک گواهینامه هم برای شما صادر کنه چون فقط دو جلسه غیبت داشتی . بهرحال این کلاس هم با همه سختیش تموم شد . البته دستیار خوبی برام هستی و زود یاد میگیری حیف که من یکم بی حوصله شدم . امیدوارم تو درسات هم سال دیگه خوب باشی . دوست دارمماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زهرا (گل بهشتي من)
20 بهمن 92 11:15
چه جالب که تو کلاس حوصله ش سر نمیرفته و این مدتو ادامه داده...هرچند نمیدونم کلاستون چی بوده شاید براش خیلی جذابیت داره.
مامان
پاسخ
دختر خوبی گل مامان . البته یک عالمه با میکروسکوپ کار میکرده . البته ما با هم کلاسهای دیگه هم میریم .