فاطمه و مهدکودک - قسمت 2
فاطمه جان از روزی که رفته مهد یک عالمه شعر و چیزای خوب یاد گرفته . البته مرتب هم با مواد بازیافتی چیزهای قشنگ میسازه .
اگه میخواید ببینید با ما همراه باشید .
دعاها
فاطمه عادت کرده هر روز قبل از غذا خوردن این دعا را بخونه البته حتما تاکید داره معنی اون را هم بگه
اللهم ارزقنا رزقا حلالا واسعا وجعلنا من الشاکرین
خدایا به ما روزی حلال و فراوان بده و ما را از شکر کنندگان قرار بده
انروز که اومد خونه می گفت
و بلوالدین احسانا
به پدر و مادر خود نیکی کنید ( کمک کنید )
و رو سلام تاکید میکنه که من خوشحالم
لسلام سبعون حسنه
سلام هفتاد تا جایزه داره
سوره توحید و کوثر را هم یاد گرفته که معنی آنها را به این صورت می خواند
خدای بی همتا او خالق انسان هاست
خدا که چاره ساز است از همه بی نیاز است
او بچه کسی نیست کسی هم بچه اش نیست
حالا بگو تو دنیا کی هست شبیه خدا
صد آفرین بر همه شبیه ندارد خدا
روبال هر فرشته نوشته
احد و احد صمد و صمد
صل علی محمد صلوات بر محمد
صلوات را خدا گفت در شان مصطفی گفت
صل علی محمد صلوات بر محمد
بسم الله را هم اینجوری یاد گرفته
میخوام برم پیش خدا تا بخونم نماز و دعا
بسم الله بگم یا که نگم بگو بگو بگو
میخوام کنم من بازی با بچه های نازی
بسم الله بگم یا که نگم بگو بگو بگو
میخوام که قرآن بخونم سوره فرقان بخونم
بسم الله بگم یا که نگم بگو بگو بگو
میخوام بپوشم لباس تا که برم من به کلاس
بسم الله بگم یا که نگم بگو بگو بگو
میخوام بخورم غذا تا نخورم من دوا
بسم الله بگم یا که نگم بگو بگو بگو
میخوام برم بخوابم درون رختخوابم
بسم الله بگم یا که نگم بگو بگو بگو
بعضی شعرها هم که میخونه را هم میگم
برای ورزش صبحگاهی
زنگ ورزشه بچه ها پاشین آماده باشین
تنبلی میگه ورزش چی چیه ؟
گوش به حرف های تنبلی نده همه می دونن تنبلی بده بد بد بد
ورزش برای ما خیلی مفیده چون که به ماها شادابی میده
اینم انواع حرکات ورزشی با شعر
شش که میگم دستا رو زمین
هفت که میگم دستا به کمر
پنج که میگم گردش کمر
شش که میگم گردش زانو
کدو کدو
چپ کدو
راست کدو
بالای کدو
پایین کدو
جلو کدو
پشت کدو
دور کدو
یک قلش بده
یک تابش بده
از اون بالا قلش بده ( با حرکت دست )
رورو با قایق در مسیر آب
پارو زن ، شادی کن ، زندگی زیباست ، هی
آره آره ، نه نه ، باشه باشه ، خب خب (با حرکت گردن )
روزهای دیگه شعرهای دیگه را هم تو وب قرار میدیم
یک چیز جالب که اتفاق افتاد این بود که چند روز پیش شب وقتی می خواستیم بخوابیم بهم بی مقدمه گفتی مامان من ابتر هستم منم اول نفهمیدم منظورت چیه ولی دوباره تو حرفت را تکرار کردی . بهت گفتم کی گفته و تو گفتی خوب هر کی داداش نداره ابتره دیگه منو بگی از خنده داشتم غش میکردم ولی هی خودمو میگرفتم که جلوی تو نخندم .بعد بهت گفتم تو هم کوثری و تو گفتی کوثر یکی دیگه از دوستامه . دیگه نمی دونستم چجوری ماجرا را جمع کنم . از اون روز تا حالا همش اصرار داری برای اینکه ابتر نباشی یک داداش داشته باشی . بعد از یک عالمه بحث به خواهر هم راضی شدی ولی با شرایط خاص . موندم دیگه تو رو چجوری راضی کنم . البته بعد از این خنده ها عزیزکم تا صبح از فکر حرفات خوابم نبرد .
در ضمن فاطمه خانم یک عالمه کاردستی و نقاشی های خوشگل میکشه اینها
روز کودک
اینم نمونه ای از کارت های تمرین هست که بعضی کلمات را فاظمه جون خودش نوشته که کاملا مشخصه