تولدت مبارک
تولدت مبارک *********************************** بازم شادي و بوسه ، گلاي سرخ و ميخک ميگن کهنه نمي شه تولدت مبارک تو اين روز طلايي تو اومدي به دنيا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقويما نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز از اسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا يه کيک خيلي خوش طعم ،با چند تا شمع روشن يکي به نيت تو يکي از طرف >www.kalfaz.blogfa.com الهي که هزارسال همين جشنو بگيريم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو اين روز پر از عشق تو با خنده شکفتي با يه گريه ي ساده به دنيا بله گفتي ببين تو اسمونا پر ...
نویسنده :
مامان
10:52
مسافرت
سلام عزیزم ببخشید یک مدت نتونستم برات مطلب بذارم . حالا برات یک خاطره می نویسم چند وقت پیش که با هم رفتیم مشهد موقع برگشت به شیراز من سوار هواپیما شدم . موقع پیاده شدن مهماندار باهام خداحافظی کرد و یک بسته پذیرایی دیگه بهم داد . ولی من از هواپیما پیاده نشدم و اخمامو کشیدم تو هم و گفتم میخوام اتاق خلبان را ببینم . اونم منو برد و اتاق خلبان را بهم نشون داد . تازه با خلبان هم حرف زدم. ...
نویسنده :
مامان
12:21
باران
امروز باران میبارید و مرتب عشق مامان این شعر را میخوند خورشید میتابه به آب دریا آب دریا بخار می شه میره تو هوا از ابر سیاه بارون میباره بارش آب چه زیباست کار خدای تواناست قبل از اینکه بره مهد کودک هم یکم با هم زیر بارون قدم زدیم البته خیلی دیرم شده بود ولی دوست داشتم حسابی با هم راه بریم ...
نویسنده :
مامان
13:02
خاطرات من و نگار کوچولو
مشهد که رفته بودم با نگار کوچولو بازی می کردم . نگار ١٠ ماهشه ولی منو خیلی دوست داره . همش میومد تو بغل من می نشست مخصوصا وقتی که از دسته مامانش فرار میکرد . بعضی وقت ها هم با هم ده دو بازی می کردیم . تازه باید همه کتاب ها و وسایل نقاشیمو از دستش قایم می کردم . اگه در ساک هم باز بود همه لباسهامو بیرون میریخت .یک بار هم با هم رفتیم کلاه بخریم اون کلاه را گرفته بود تو دستش و بهم نمیداد و هی می گفت منه منه . ولی بزرگتر از حسنی بود می تونست با من بازی کنه ...
نویسنده :
مامان
12:11
بدون عنوان
ما سه چیز را در دوران کودکی جا گذاشته ایم : شادمانی بی دلیل &...
نویسنده :
مامان
13:59
بدون عنوان
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
کربلا نشان داد که با شکیب در عطشی کوتاه، میتوان همیشه ی تاریخ را سیراب کرد … عزیزم دیروز که عزاداری نگاه می کردی مرتب بهم میگفتی مامان منو میبری مثل پارسال اونجا که پیشانی بند بزنم، روسری و چادر بپوشم . چشم کوچولوی مامان .
نویسنده :
مامان
12:02
ایران
دخترم از روزی می ترسم که تو نیز مانند دیگران از کشورت ناراضی شوی و قدمت فرهنگ خود را از یاد ببری . فراموش کنی پدرانمان را که برای این مرزو بوم جان خود را نثار کردند. این را برای تو می نویسم تا همیشه بدانی ارزش ایران و ایرانی تا چه حد است و باید به کجا برسد . کودکم ایران را ما و اندیشه های ما می سازیم نه دنیا و فرهنگ غرب. آیا میدانی : اولین مردمانی كه اسب را به جهان هدیه كردند ایرانیان بودند . آیا میدانی : اولین مردمانی كه حیوانات خانگی را تربیت كردند و جهت بهره مندی از آنان استفاده كردند ایرانیان بودند . آیا میدانی : اولین مردمانی كه مس را كشف كردند ایرانیان بودند . آیا میدانی : اولین مردمانی كه آتش را در جهان ...
نویسنده :
مامان
11:22