دختر من بزرگ شده
دختر من بزرگ شده . و من باورم نمیشه که داری 7 ساله میشی. چقدر زود گذشت . چقدر مادر بودن زیبا بود . هیچ وقت فکر نمیکردم مادر بشم و الان یک دختر 7 ساله داشته باشم . لذت عجیبی هست پر از خوشحالی ، ترس ،غم،هیجان . لذتی که بدون تو امکان نداره . اوایل که پا به زندگیم گذاشته بودی هر کاری می خواستم بکنم با یک مشکل مواجه می شدم اونم این بود که حالا یک عضو جدید به ما اضافه شده که باید مراقبت بشه . بعضی وقتها حس می کردم اگه یک ساعت بخوابی یا بری از خونه بیرون من چقدر کار میکنم بعد میدیدم نه تنها کاری نکردم بلکه بدون تو انگار چیز بزرگی تو زندگیم کمه. به این نتیجه رسیدم که بدون تو دیگه نمی تونم تحمل کنم. از اون به بعد ساعت ام را تنظیم میکردم تا موقع خوابت به کارام برسم و وقت بیداریت با هم بازی کنیم. امروز یکهو به خودم نگاه کردم دیدم 6 سال از اومدنت گذشته و احساس کردم هنوز خیلی کارها را نتونستم برات انجام بدم. خیلی چیزها را یادت ندادم .دعا کن برام تا بتونم امانتدار خوبی باشم و اونطور که شایسته و رضای خدا هست تو رو تربیت کنم. دلم میخواد ..........تا قبل از این نمیدونستم مادر شدن یعنی چی و چه احساسی هست ولی امروز میدونم مادر شدن خیلی سخته . دعا کن تا بتونیم با کمک هم بسازیم.