بالاخره فاطمه به مدرسه رفت
اول دخترمون از پیش دبستانی فارغ التحصیل شد
از دو ماه قبل داشتیم وسایل را اماده میکردیم . تا روز آخر معطل کیف بودیم اخه فاطمه خانم کیف مثل وسایلش میخواست . حتما هم میخواست چرخ داشته باشه . بالاخره کیف شکل وسایلش پیدا کردیم و بردیم مغازه چرخ هم گذاشت .
حالا فاطمه خانم آماده رفتن به مدرسه شده . روز خیلی خوبی بود . پر از استرس و هیجان . لباس هاش را پوشید
از زیر قران ردش کردیم و با یک شاخه گل گلایل راهی مدرسه شد.
سوار شدیم اول از جلوی حرم رد شدیم و یک سلام به آقا دادیم. بعد رفتیم سمت مدرسه . مدرسه پر بود از شکوفه های کوچولو که اومده بودند سواد دار بشن . یک گوشه نشستیم
حیاط را تزیین کرده بودند
خانم مدیر زنگ را زد و بچه ها رفتند سر صف
حالا بچه ها از زیر قران رد شدند و براشون اسفند دود کردند. فاطمه خانم با معلمش راهی کلاس شدند ما هم با مامان بچه ها مشغول حرف زدن شدیم . بعد هم با هم رفتیم حرم اخه مدرسه فاطمه ببه حرم نزدیکه .وقتی برگشتیم دیدیم فاطمه گلی تو حیاط نشسته و بهشون یک جعبه مداد رنگی و شکلات جایزه گرفتند .
برگشتیم خونه با یک دنیا آرزوی قشنگ و با رویای اینده ای که خواهیم ساخت .
دخترم آغاز علم اموزیت مبارک . موفق باشی . مامان همیشه در کنارت خواهد ماند .